یادداشت منتشر در انصاف نیوز

جلال الدین محمد بلخی ملقب به مولانا، مولوی و رومی زیستن پر فراز و نشیبی داشته است. تقارن زیستنش با دوره خوارزمشاهیان و حمله مغول به ایران زمین، کوچ را برایش رقم زد. هجرت از بلخ تا قونیه. آنچنان که در باب شخصیت و آرایش می توان پرسید کدام مولانا؟!

دانش آموز مقطع راهنمایی بودم که با عالیجنابشان آشنا شدم. دیوان شمس کتابی بزرگ و مست کننده بود. کلامش موسیقی سماع بود. شاعری که پیمانه را گم کرده بود آنچنان که خود می گفت:

ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده ام | زان می که در پیمانه ها اندر نگنجد خورده ام

و شگفت آنکه رجزخوانی عارفانه هم داشت:

مستم ز خمر من لدن، رو محتسب را غمز کن | من محتسب را و تو را هم چاشنی آورده ام

زمانی که دانشجوی مقطع کارشناسی شدم، این همنشینی با دیوان شمس بیشتر و بیشتر شده بود. آنچنان که با خود می گفتم:

گفت که تو مست نه ای! رو که ازین دست نه ای! | رفتم و سرمست شدم! از طرب آکنده شدم!

با رشد جامعه شناس درونم، ابعاد دیگر مولوی بیش از پیش دلپسند می شد: مثنوی عالی بود. مثنوی عالی است. عرفان به اندیشه مجهز می شود. به فهم ناقص من از مستی به پختگی می انجامد. اگرچه می فرماید:

عقل در شرحش چو خر در گل بخفت | شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت

اما سرشار از نکات عقلانی نغز است. هشدار می دهد. آموزگاری می کند. راه نشان می دهد. راه و رسم زیستن در میان مردم را باز می نماید. آنچنان که در حکایت نمازگزاردن آن چهار هندو فرموده:

پس نماز هر چهاران شد تباه | عیب گویان بیشتر گم کرده راه

در این ایام با مولوی فقیه نیز هم صحبتی داشتم. فیه ما فیه. مجالس سبعه. بسیار نکات دارد. بخصوص برای درک دگرگونی اش بعد دیدار با شمس یاری رسان است که “که بود و که شد”.

بنابراین می توان پرسید کدام مولانا؟ و پاسخ گفت روزگار مولوی براساس آثار به سه دوره مختلف تقسیم می گردد: تقریرات و موعظه؛ دیوان غزلیات؛ مثنوی معنوی.

بااینحال از حیث اثرپذیری عرفانی به سه عهد شمس تبریزی، صلاح الدین زرکوب و حسام الدین چلبی قابل تفکیک است که بزرگان بسیار در اینباره نوشته اند.

با احترام به هفت مهر بزرگداشت شمس و هشت مهر بزرگداشت مولانا