آدمی تلفیقی نابهنگام است از آنچه می خواهد و آنچه در آن قرار گرفته است. یک نابهنگامی مرکب از هویت، تاریخ و آرزو که وادارش می کند به حرکت. مجموعه ای از فضیلتها که از دایره قدرتش خارج است با اینحال منظره ای از این لیست در خیابان و خانه متولد می شود. اینگونه تختخواب هم تریبونی خواهد بود از آن لیست که فرد را معروف می کند. معروف برای مخاطبی که خودش باشد. مخاطبی با چشمهای نافذ که از متن، آنچه را می فهمد که در توان دارد. اگرچه این توان اغلب در حداقل خودش قرار دارد انجا که میل تنفس می کند. اینگونه است که در هرکسی اسطوره های فراوانی حیات دارند. توگویی جسم و جان فرد محل زیست انداموار این اسطوره هاست.


نقد همانا مواجهه ای است با این فضیلتها که در زهدان ذهن حیات دارند. بااینحال خود نقد هم صرفا منظره است. بخشی از لیست و نه خارج از آن. اینگونه منتقد در فشار نابهنگامی قرار دارد. فشاری که خودش محصول مشترک هویت و تاریخ و آرزوهاست. نقاب نقش پذیری.


در تقابل این نقاب ناآگاه، واقعه خبر نمی دهد. گاه وقوع فضیلت نامشخص است بااینحال انتخابها همان بزنگاههای پرش هستند که بر پرتگاه مناظر عمومی قرار دارند. شجاعت این پرش گاه در همسایگی دیوانگی زیست می کند و خود منظره ای است از مراودات اجتماعی.


نابهنگامی آدمی در همین حین رخ می دهد و به تاسی از آن نابهنگامی جهان بازتولید می شود.