یادداشت منتشر در پایگاه خبری فردای باران

“لانتوری”

روایت جامعه ای است در حال گذار که دست و پا می زند تا غرق نشود. جامعه ای در گذار از سنت به مدرنیته. بیتاب برای زیستن. جامعه ای در نوسان توحش و تمدن.

پازل فیلم خوب چیده شده …

۱٫ رویدادها توسط کارکترهای مختلف روایت می شود
》تذکر به تفسیرپذیری واقعیت بدین معنا که واقعیت ناب وجود ندارد. زاویه تماشای هر فردی به واقعه، تنها وجهی ناقص از آن را طرح می کند…

۲٫ زورگیری تیم لانتوری
》خشونت سطح خرد منبعث از فقر اقتصادی و فرهنگی. به پیوست شخصیت پنهان و گاه مهربان زورگیران با تاکید بر ریشه ها…

۳٫ پدیده اقازادگی نامزد مریم
》جرایم یقه سفیدها، خشونت سطح کلان و رانت سیستماتیک که علی رغم ابعاد وسیع و ژرفش، عریان نیست و در معرض عموم قرار ندارد…

۴٫ حضور مریم به عنوان مددکار اجتماعی که در موارد حکمهای اعدام، بخشش شاکیان را طلب می کند
》چالش حقوقی- مدنی حکم اعدام که در دو دهه اخیر بیش از پیش در جامعه ایران رنگ گرفته است…

۵٫ کامنتهای دو کارکتر فیلم بر رویدادها: بازاری سنتی و جامعه شناس
》اشاره به دو تیپ سیاسی دلواپس و روشنفکر در جامعه ایرانی که هم بیانگر تقابل سنت و مدرنیته است و هم قطبهای مواجه با نهاد قدرت را بیان می کند…

۶٫ عشق یکطرفه پاشا به مریم و اسیدپاشی
》بحران عشق یکطرفه در امیخته با حس مالکیت طلبی که خود ناشی از ساختارهای برهم زننده تعادل فردی است. جایگاه فرودست زن در جامعه تشدید کننده آن است.

۷٫ اصرار مریم بر قصاص پاشا
》تضاد آرمان – واقعیت در او را نشان می دهد. او که خود از خانواده قربانیان پرونده ها، طلب بخشش می کرد، حال در موقعیت مشابه قرار گرفته است و به نقیض خود فراروییده. توان بخشش ندارد. مصر به قصاص است.

۸٫ پردازش کند و دقیق فیلم به حکم قصاص با اسید
》نفوذ به عمق عنصر زمان و ابژه ی واقعیت. وبر می گفت برای درک صحیحتر یک پدیده باید با آن همدلانه برخورد کرد یعنی خویشتن را بجای ان نشاند. لحظه لحظه ی آن را زیست.

۹٫ بخشش مریم در اخرین لحظه اجرای قصاص
》بحث فلسفی و موجودیت طلبیدن فرد برای خویشتن خود. آدمی که در پی معنا است. معنای بودن. آنجا که این بودن گره می خورد به انتخاب. و انتخاب انگاه انتخاب است که بر اینده اثر بگذارد.


حاشیه نویسی ها:
• نمی توان کسی را به اجبار به دست اوردن. اگرچه زن هنوز در جایگاه فرودست جامعه ایران قرار دارد اما اصرار برای داشتن او با بروز خشونت، یک اسیب اجتماعی جدی است که گاه به وقوع جرم می انجامد: اسیدپاشی.

• همانگونه که نباید زنی را به اجبار نگه داشت. (بحث حق طلاق که با مرد است).
زنی را که نمی خواهد با شما زندگی کند، رها کنید برود. هیچ کسی را به زور نمی توان نگاه داشت. افراد باید با میل خود در یک رابطه بمانند و آن را سامان بدهند.

• گو اینکه آزار زن در موقعیت حقوقی فرودست شرافتمندانه نیست. باید شرافتمان را حفظ کنیم حتی در نزاع و حتی در نبرد. امر اخلاقی در این نقطه معنا میابد.

• آن سوی مساله همانا عزت نفس مرد است که به واسطه اصرار لگام گسیخته به گدایی عشق منجر می شود فلذا از دست خواهد رفت. مرد بدون غرور و عزت دچار شکنندگی عمیق است. شکنندگی که حاصل تهی شدن او است. مرد به عزتش وابسته است.