یادداشت منتشر در انصاف نیوز

۱ . مرگ عباس کیارستمی بزرگ…

۲ . اعتراض خانواده وی و جامعه ی هنری به قصور پزشکان معالج …

۳ . بیانیه ی تند جامعه ی ملی جراحان به منتقدها …

۴ . رفت و برگشت پاسخها …

اگر بر سرپل اخلاق در مختصات مفهوم گرایانه اش مکث کنیم می توان ادعا کرد این جامعه دچار زوال سیستماتیک اخلاق است. درست از همان زمانی که بازرگان ناچار به استعفا شد، از همان زمانی که دکترین بورژوازی ملی به نفع چپ روی لگام گسیخته و رمانتیک، تضعیف شد.

بله!

اتفاقا بین اخلاق سیستمی و اقتصاد سیاسی ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. گسلهای طبقاتی الزاما به تضعیف کنشهای اخلاقی می انجامد.

پاسخگویی به عنوان شاخصه ی تکلیف مداری، همواره مورد تاکید فلاسفه ی اخلاق است. حتی در سنت فلسفه ی حق مدار عصر مدرن نیز بر ضرورت پاسخگویی صحه رفته است. خاصه اینکه فلسفه ی جدید به شکل گریزناپذیری به امر سیاسی گره خورده است. امر سیاسی نیز به مبانی دموکراتیزاسیون متصل هستد. اینچنین یک سیستم اخلاق – اقتصاد – سیاست را می توان مشاهده کرد.

تبختر موجود در بیانیه ی انجمن ملی جراحان، واکنش پزشکان مربوطه و عدم حس پاسخگویی جلوه ای از همان استعفا است. محصول آن گسل در فلسفه ی عملی اخلاق که همچنان نادیده گرفته می شود.

تذکر اینکه هیچ نسبتی بین این پزشکان و پزشکان «شریف» و «مسولیت پذیر» وطن وجود ندارد. دکتر کاظم سامی وزیر بهداشت همان دولت بود.

یکدست انگاشتن اقشار اجتماعی از جمله پزشکان موجه نیست اما می توان معدل گرفت. جامعه این کار را به خوبی انجام می دهد.

انجمن مذکور خود می داند که هیچ نسبتی با سامی ها و قریب ها ندارد. البته هم تقصیر آنها هست هم نیست.

زوال اخلاق سیستماتیک است. جامعه ی پزشکی چون تخصصش خطیر است و با همه ی اقشار طرف است، بیشتر به چشم می آید. دلالی مَنشی و پول انگاری قطعا در جامعه ی پزشکی وجود دارد اما ویژه ی آنها نیست، سیستماتیک است. در پزشکان حسب درآمیختن با تخصص و تکبر صنفی، شکل مشمیزکننده تری یافته. والا در اصناف بازار و مهندسان و معلمان نیز با درجات متفاوت وجود دارد. فسادهای بزرگ در سطح مدیران ارشد کشور، نمونه ی ناکارامدی همین سیستم اخلاقی است.

سخن کوتاه اینکه:

باید رها کرد؟

خیر! باید بر طبل پرسش گری کوبید. افراد باید پاسخگو باشند. همه باید پاسخگو باشند. همانا جامعه ی متعادل، بر نقطه ی ثقل پاسخگویی قرار دارد.

بدون آنکه دچار خوش بینی تخیلی شویم می توان استقرا کرد که فشار حاشیه بر متن بدون آنکه ساختار شکنانه باشد، منجر به اصلاح و بهبود ساختار خواهد شد. نگارنده بر این باور است که این امر شدنی است.