گزارش به اختصار همایش «چرا عقب ماندیم؟» (واکاوی رویکردهای نظری به موانع توسعه ایران) در ادامه مطلب ...
لینک ایلنا





این نشست تخصصی به همت دپارتمان علوم سیاسی، جامعه شناسی و تاریخ مرکز آموزش و پژوهش مجمع متخصصین گیلان ، مورخ 27 اردیبهشت 1395 در مجتمع فرهنگی خاتم الانبیا رشت برگزار شد.

سه سخنران همایش ابتدا به طرح مباحثشان پرداختند و در بخش دوم به سوالات مکتوب مهمانان پاسخ گفتند.

سیدمصطفی پورقاسمی، (دکترای مدیریت استراتژیک) با تاکید بر رویکرد متفکران و نخبگان طرح بحث نمود. او بیان داشت که نخبگان و اندیشمندان ما مرکز ثقل توسعه هستند. اما با درگیر شدن در کشمکش های سیاسی به عنوان مانع توسعه عمل کرده اند چرا که همکاری با حاکمیت اگرچه با تفاوت دیدگاه باشد نهایتا به دستاوردهایی به سود کشور خواهد انجامید. وی از مثال شیخ بهایی و دوره صفویه برای تبیین نظرش کمک گرفت. بااینحال وی تاکید که وجه دومی نیز وجود دارد که عاملان قدرت و ثروت تلاش می کنند همواره از نخبگان و اندیشمندان استفاده ابزاری کنند و تنها تا آنجا از نخبگان بهره می برند که منافعشان تحصیل شود لذا همواره اندیشمندان را محدود می کنند. او رویکرد نخبگان را به عنوان رویکرد عمده در تبیین عقب ماندگی ایران شرح داد.

حسین غلامین (کارشناس ارشد تاریخ) بر رویکرد فرهنگی خلق و خوی ایرانیان به عنوان علت عمده عقب ماندگی ایرانیان تاکید نمود. او بیان داشت که احساسی گری و عاطفی بودن مردم ایران عامل عقب ماندگی انهاست. ناکامی های تاریخی ایرانیان خاصه در دوره معاصر را می توان با این رویکرد فرهنگی توضیح داد. سپس به ذکر مثال هایی تاریخی پرداخت و گفت که فقدان تفکر در مسایل فرهنگی مردم ایران سبب عقب ماندگی انها شده است  و یه عنوان مانع توسعه عمل نموده است. آنچنان که نسبت به مسایل خرد و کلان احساسی و عاطفی عمل می کنند اینگونه عقلانیت کمرنگ شده است. تصمیمات و رفتارها تحت تاثیر چنین جوی قرار دارد و منجر به نتیجه مثبت نگردیده است. به نظر او رویکرد فرهنگی خلق و خو در طرح علل عقب ماندن ایرانیان کارامد است.

عباس نعیمی جورشری (دکترای جامعه شناسی سیاسی / دبیر علمی همایش) ابتدا به نقد رویکرد خلق و خود پرداخت و ایرادات آن را در سه محور عمده معرفت شناختی و روش شناختی و گزاره ای طرح نمود. سپس بحث خود را با تاکید بر رویکرد دولت-ملت به عنوان رویکرد تبیین عقب ماندن ارائه داد. او بیان داشت که دوره پیشامدرن ایران تلویحا دوره قاجار وپیش از آن با دو نظریه استبداد شرقی و پاتریمونیالیسم قابل توضیح است. او گفت که این ماهیت و ساختار حکومت و جامعه، عامل عقب ماندگی ایران به نسبت غرب بوده است. براساس همین ماهیت، هرگز طبقه مستقل در ایران شکل نگرفت لذا دولت نماینده طبقات نبود. جامعه ای پراکنده و مبتنی بر شیوه تولید آسیایی. 
وی دوره پهلوی اول را با دو نظریه دیکتاتوری شبه مدرن و استبداد شبه مدرن تقسیم نمود و برای رضاشاه دو کارنامه مثبت و منفی متفاوت برشمرد که در وجه سیاسی کارنامه منفی بوده است. وی مثالهایی درباره برکناری و تبعید و قتل مشاوران و منتقدان رضاشاه بیان نمود. نهایتا گفت که خصلت نوپاتریمونیالیسم در دو نظام بعدی با وجه رانتیر تقویت شده و به عنوان مانع توسعه عمل کرده است که باید در برنامه ای مستقل بدان پرداخت. او وجه مشترک همه این دوره ها را فقدان یا اجرا نشدن قانون برشمرد که در مرکزیت موانع توسعه می باشد. به نظر وی رویکرد سیاسی رویکرد توانمندتری در تبیین علل عقب ماندن ایران است. وی تاکید کرد که امروزه بایستی به کلیدواژه منافع ملی نظر داشت.