مقاله زیر در شماره نخست مجله فرهنگی دیلمان / پاییز 1394 منتشر شده است.

با احترام به یاد و قلم پژوهشگر ارجمند مرحوم افشین پرتو

نقد صمیمانه و علمی آرای یک مولف، نکوترین شکل گرامیداشت اوست. با اینحال ارزیابی جامعه شناختی درباره آثار یک مولف ذیل یک مقاله کوتاه امری دور از دسترس و دشوار است. در این نوشتار محدودیت زمانی نیز بر این دشواری افزود. بنابراین می توان در فرصت مناسب به بسط دقیقتر و کاملتر چنین مقاله ای پرداخت.
ژرژ گورویچ جامعه شناس فرانسوی معتقد بود که جامعه شناسی و تاریخ بدون هم ابتر هستند. این سخن می تواند تا حدودی ضرورت بررسی یک اثر تاریخی را از منظر جامعه شناختی توضیح دهد. مرحوم افشین پرتو یک تاریخ دان بوده است. آثار متعدد او از تالیفات تا تصحیحات در این حوزه گواهی می دهد که تاریخ دان آگاهی نیز بوده است. زبان نگارشی خاص خود را هم داشته است که از سایر آثار متمایزش می نموده با اینحال ابعاد جامعه شناختی آثارش چندان قابل تشخیص نیست. می توان در آثارش سیر نمود و مولفه های جامعه شناختی را استخراج کرد اما مشی مشخص و غالب جامعه شناختی ندارد.
با این توضیح می توان جدی ترین بعد جامعه شناختی آثارش را ذیل رهیافت هویت گرایانه و تحرکات اجتماعی توضیح داد. خود تحرک اجتماعی به چهار گونه تحرک عمودی و افقی و میان نسلی و بین نسلی تقسیم می گردد که به ترتیب معرف سیر صعودی و انتقالی می باشد (کوئن، 1390: 314).  این تحرکات در وجه سیاسی می تواند موجد جنبش گردد. جنبش هایی که جهت نیل به قدرت معنا می یابند و گاه شکست خورده و محو می شوند و گاه پیروز گشته و تبدیل به نظام می گردند. این جنبشها دست به بسیج جمعی می زنند و بر منابع لازم برای کنش جمعی اعمال کنترل می نمایند (تیلی، 1385: 19). اگر این بحث را به رهیافت هویتی گره بزنیم می توان نتیجه گرفترهیافت هویت گرایانه در تحرکات اجتماعی بر سه اصل هویت، ضدیت و عمومیت بنا نهاده شده است. در گزاره نخست، حرکت باید مشخص کند از چه افرادی تشکیل شده است؟ سخنگوی کدام قشر یا طبقه اجتماعی است و مدافع و محافظ چه منافعی است؟ در گزاره دوم حرکت به شناساسی و معرفی جبهه مقابل خود می پردازد. موجودیت تحرکات سیاسی اجتماعی نیز در همین گزاره نهفته است. گزاره سوم دلالت بر این دارد که حرکت اجتماعی به چه اندازه خود را به ارزشهای برتر و جهانشمول متصل می نماید. (روشه، 1390: 130-131).
پرتو بیش از آنکه تاریخ دان نظام اجتماعی باشد مورخ تحرک اجتماعی است. این ادعا را می توان در دو اثر برتر او یعنی «تاریخ گیلان از آغاز تا برپایی جنبش مشروطه» و «گیلان و خیزش جنگل» جستجو کرد. در کتاب نخست نویسنده به سیر تحولات بین دو نظام به طور زوجی اشاره دارد. اساسا ساختار کتاب به نگاه زوجی پیوند خورده است. گاه غرب کهن و ایران باستان است که در غالب اقوام پیشا آریایی و آریایی ها و هخامنشیان و اسکندر و سلوکیان و اشکانیان و ساسانیان نمود می یابد (پرتو، 1388: 19-55). گاه شکلکلان مذهبی می یابد مانند حمله اعراب به ایران (همان: 55-112). در هر دو فرم تحرک و اصل ضدیت نوعی کلان نگری وجود دارد که هویت را به ساحت ملی و حتی تمدنی پیوند می زند. اما در ادامه ساحت هویت گرایانه کوچکتر و قوم مدارانه می گردد آنجا که به دوره تکه تکه شدن ایران پس از حمله تازیان اشاره دارد و لزوما برخاستن تحرکاتی از گیلان (همان: 113-180). مجددا نویسنده در اثرش به حوزه کلان و ملی تحرک و هویت باز می گردد و حمله مغولها به ایران را تصویر می کند (همان: 181-312). در لابه لای این روایت کلان نگرانه شما به روایت گری خرد و هویت قومیتی نیز بارها برخورد می کنید. این رویه هرچقدر به جلو حرکت می کند با غلبه هویت خرد منطقه ای بر هویت کلان ملی نمود پیدا کرده است. با اینحال به نفی تام و تمام دیگری نمی انجامد و در هم تنیده است (همان: 313-600). شاید مشکل عمده ای که در اثر وی به چشم می خورد همانا مشکل منابع است. گاه نویسنده چندین صفحه پیش می رود و به دفعات داعیه های تاریخی مطرح می نماید بدون آنکه رفرنسی داده شود. گاه نیز همین رویه را تنها با ارجاع به یک یا دو منبع شاهد هستیم. صفحات متمادی از کتاب «تاریخ گیلان» به این نقیصه علمی دچار است. نمونه ای از این دست: « نوشته اند که در سال 189 هجری به هنگام دیدار هارون الرشید از ری مرزبان پسر جستان شاه دیلمی ها به دیدن او رفته و پس از دیدار با وی و دریافت هدایایی از او به سرزمینش بازگشته است ...». هیچ منبعی برای چنین روایتی از تاریخ ذکر نشده است و به دفعات این اتفاق در کتاب رخ داده است. این شیوه نگارش جدا از اینکه توجیه علمی پژوهشی ندارد، از وجه جامعه شناسی تاریخی محل ایراد جدی است چرا که نگاه استقرایی جایگاه خاصی در چشم انداز جامعه شناسی تاریخی دارد (اسکاچپل، 1388). این روش شناسی به نوبه خود اتکای محکمی به ارجاعات مشخص دارد.
مرحوم پرتو در رهیافت هویت گرایانه اش تاکید بسیار زیادی بر تمدن دیلم دارد که در آرای متعددش خاصه «تاریخ گیلان» به چشم می خورد. این ویژگی اگرچه از دید تاریخی می تواند محل چالش باشد اما ویژگی جامعه شناختی متمایزی از نگارنده اش ارائه می دهد که هویت گرایی تقلیل گرایانه است. تقلیل دادن تحولات ساختاری به نقطه ای ثقل به نام دیلمان اگر نگوییم غیرقابل پذیرش است با اینحال عجیب می نماید. وی بارها در کتاب مذکور تحولات تاریخ کلان و بین تمدنی را به سطح خرد و منطقه ای پیوند می زند (پرتو، 1388: 10، 11، 324، 357، 362، 370، 371، 443، 445، 448، 476، 497،  501 تا 520، 525 تا 536، 554 تا 561، 584 تا 590).
این برخورد یک تضاد ساختارگرایانه در اثر نویسنده اش ایجاد می کند. وی ضمن توجه به ساختارهای سیاسی اجتماعی و حتی اقتصادی در تحولات تاریخی عملا به مرکزیت منطقه ای فرو می غلتد. بنابر این خصیصه ساختارگرایی موجود در آثارش با نوعی تزلزل به سمت اراده گرایی حرکت می کند. اراده گرایی ای که گاه رنگ استعاره و تخیل نیز به خود می گیرد و از ساختار گزارش علمی خارج می شود. به عنوان مثال روایت گری تحرکات اجتماعی بیه پیش به هیچ عنوان بر تاثیرات ساختاری وقت تکیه ندارد و نگاه اراده گرایانه نگارنده بر ساختارها سبقت می گیرد (پرتو، 1388: 404).
همین ویژگی در کتاب «گیلان و خیزش جنگل» نیز هویدا است. هنگامی که جنگ میان روسیه و عثمانی مورد اشاره قرار می گیرد بدون توجه به ساختار روابط بین الملل و جنگ اول جهانی، تحولات تصویر می گردد. از این لحاظ، وجه جامعه شناسی سیاسی اثر صدمه می خورد (پرتو، 1391: 111). همین نقیصه در خصوص تحولات سیاسی دو انقلاب روسیه و تنشهای بعدی اش مشاهده می شود (همان: 154). با اینحال توجه مرحوم پرتو به نکات ساختاری فرهنگی خصوصا وجوه مردم شناختی و فولکلور با دقت و ریزبینانه است. وی هنگام سخن گفتن درباره نوع مناسبات جنبش جنگل با مردم عادی ، چهره دقیقی از فضای اجتماعی ارائه می دهد که به پوشش فردی نیز دقت دارد آنچنان که در چهار سطر متوالی به تصویرگری پوشش جنگل نشینان تولم می پردازد و مخاطب را به درکی عمیق تر از وضعیت دوران می رساند (همان: 110).
جای ذکر است که رهیافت هویت گرایانه در کتاب خیزش جنگل کمرنگ می شود و جایش را به تحرکات سیاسی اجتماعی می دهد. در اینجا نگاه ساختاری کلان و خرد ترکیب می شود ضمن اینکه اراده گرایی نگارنده در زمینه متن گم است. ویژگی در هم آمیختگی سطح خرد و کلان در یک رفت و برگشت دائمی درک اثر را دشوار می کند علاوه بر اینکه زبان خاص نگارنده مزید علت است. با اینحال این زبان گاه نقطه قوت تحلیل گری و تصویر گری وی بوده با گیرایی خاص خصوصا در بیان شفاهی. علی ایحال در هم آمیختن پیاپی تحولات بین المللی و داخلی تمیز جامعه شناختی ندارد. چرا که مکانیزم تحولات را که جامعه شناسان در پی آن هستند آشکار نمی نماید (همان: 326-327).
در بررسی تحرکات سیاسی، تحلیل گری بر ارائه داده ها اولویت می یابد اما در «خیزش جنگل» با سیر متوالی نقل قول های بلند مواجه هستیم. گاه بیست صفحه پیاپی و متراکم نقل قول علاوه بر اینکه به نوآوری تالیف لطمه زده، اجازه بروز ابعاد جامعه شناختی را نیز نداده است (همان، 288-308). با توجه به موجودیت این نقل قولها در آثار دیگران ماسبق، زمانی توجیه پژوهشی می داشت که به تحلیل گری اجتماعی یا کشف مکانیزم تحرک جمعی منجر می شد حال انکه چنین ماحصلی در پی نداشته است.
باز نقطه قوت مرحوم پرتو در دقت او به جزییات است. جستجوگری وی در این حوزه سزاوار ستایش و تحسین است به طوری که حضور چنان محققی را برای جامعه اش به عنوان سرمایه ای ارزشمند تعریف می نماید. صاحب قلمی که می توانست سالهای بیشتری و با آثاری بیش از این به دانش تاریخ گیلان زمین یاری برساند. او یادگاران نیکی از خود برجای نهاد که همانا آثار اوست. یادش گرامی و روانش شاد.
منابع
1.      پرتو، افشین (1391) گیلان و خیزش جنگل. رشت: ایلیا.
2.      پرتو، افشین (1388). تاریخ گیلان از اغاز تا برپایی جنبش مشروطه. رشت: ایلیا.
3.      اسکاچپل، تدا (1388). بینش و روش در جامعه شناسی تاریخی. ترجمه سید هاشم اغاجری. تهران: مرکز
4.      کوئن، بروس (1390). مبانی جامعه شناسی. ترجمه غلام عباس توسلی. تهران: سمت.
5.      روشه، گی (1390). تغییرات اجتماعی. ترجمه منصور وثوقی. تهران: نی.
تیلی، چارلز (1385). از بسیج تا انقلاب. ترجمه علی مرشدی زاد. تهران: پژوهشکده امام خمینی.