مصاحبه منتشر شده در ویژه نامه نوروز 1394 روزنامه گیلان امروز . ص1 / ص2

عباس نعیمی جورشری، استاد دانشگاه و پژوهشگر جامعه شناسی تاریخی در گیلان و ایران،برای دستیابی به پاسخ این سوال که چرا توتو (پیش بینی مسابقات فوتبال) در گیلان محبوب استفقط زمان حاضر و معاصر را مد نظر قرار نمی دهد . به باور این جامعه شناسی ویژگی جغرافیایی مولد واسطه گری در کنار درامدزایی نه چندان پر زحمت نفت از بسیاری ایرانیان افرادی غالبا تاجر پیشه با محور دلالی ساخته است. او با ذکر مصادیقی از روش کار بسیاری گیلانیان هم می گوید و تاکید می کند با رویه تقریبا عمومی شده در کشور دیگر نمی توان افراد را به کار سخت و جدی و متراکم واداشت در نتیجه در بعضی مناطق مانند گیلان توتو محبوب می شود. و ممکن است در مناطق دیگر راههای کم زحمت دیگری برای کسب درامد مد نظر قرار بگیرد. گفتگوی گیلان امروز با این جامعه شناس را بخوانید. 

حدود 15 سال قبل زمزمه هایی مبنی بر رد وبدل شدن برگه هایی به نام توتو(پیش بینی نتایج فوتبال) در گیلان شنیده شد. گفته می شود که اولین بار این برگه ها در لنگرود رویت شد اما اکنون می توان گفت
تقریبا روستا یا شهری در استان وجود ندارد که با مقوله توتو غریبه باشد. دلیل استقبال و همه گیر شدن توتو در گیلان را در چه می دانید؟
برای ورود به این بحث لازم است که کمی از موضوع فاصله بگیریم. هم به لحاظ زمانی هم به لحاظ مکانی. اگر به لحاظ تاریخی شما به عقب حرکت کنید می توانید دوره های سیاسی- اجتماعی را از هم تفکیک کنید. نقشه زیر چشمتان مدام در حال تغییر خواهد بود. هم نقشه جغرافیایی هم نقشه سیاسی- اجتماعی. با اینحال متوجه اشتراکاتی در متن آن تغییرات می شوید. این شیوه برخورد استقرایی و تطبیقی به شما کمک می کند که بتوانید دستگاه نظری بسازید. در این راستا و مرتبط با سوال شما دو نکته برجسته می شود. نخست فرهنگ اشتغال ایرانی و دوم مرکزیت ژئوپلتیکی. این دو شدیدا با هم در آمیخته هستند. به طوری که دومی تاحدودی رابطه علی دارد با مولفه اول.

حال بحث را کمی باز می کنیم. ببینید علی رغم تجزیه سرزمینی ایران طی ادوار مختلف ، مرکزیت ثابتی در آن مشاهده می شود یعنی همین منطقه ای که امروزه کشور ما را روی نقشه مشخص می کند. این موقعیت جغرافیایی ملازم رفت و آمد فرهنگی است.  رفت و آمد اقوام مختلف و کاروانهای متکثر. پیش از اسلام شما شاهد این هستید که عبور راه ابریشم از منطقه سرزمینی ما باعث می شد کاروانهای تجاری از ایران عبور کنند. با تصریح این نکته که اساسا خاورمیانه نقطه پیوند شرق و غرب است. این مولفه به لحاظ جامعه شناختی موجد خصلتی است که به آن می توانیم روحیه دلالی بگوییم. تصور کنید کالا در سرزمین دیگری تولید می شد و برای فروش در جایی دیگر، از جغرافیای ایران عبور می کرد نتیجتا نقش واسطگی در این خطه پر رنگ می شد. روحیه واسطه گری در تجارت خودش را صریحا نشان می داد و تاجر ایرانی پیشه دلالی را بیش از مولد بودن می پسندید. هم تهدیدات اقتصادی کمتری داشت هم زحمت کمتر.  این دو مولفه در واسطه پیشگی حایز اهمیت است. تاریخ ایران پس از اسلام هم این خصیصه را در خود حفظ کرد و به انواع دیگر بازتولید نمود تا دوران معاصر.  نتیجه فرهنگی این نوعیت اقتصادی چه می شود؟ راحت طلبی.

در دوره معاصر شما شاهد افزوده شدن مولفه ای دیگر بر این مولفه دلالی گری هستید. تا پازل راحت طلبی درامدی تکمیل شود. اینجا باید روی شیوه تولید متمرکز شد. نظریه های جامعه شناسی دولت به شما می گوید که تا پیش از مشروطیت ، شیوه تولید اسیایی و تئوری استبداد شرقی در کنار پاتریمونیالیسم خیلی خوب می توانند ساختار سیاسی اجتماعی را توضیح دهند. خاصه دوره قاجار. اما در اواخر قاجاریه نفت کشف می شود. در دوره پهلوی اول مراحل تثبیت را طی می کند و در پهلوی دوم و جمهوری اسلامی مستقیما در ساز و کارهای زیست جمعی دخالت دارد. دخالت موثر و مستقیم. اینجا نظریه دولت رانتیر برای توضیح ماوقع کارامد است. خب حالا آن ویژگی جغرافیایی را که مولد واسطه گری است در کنار این درآمدزایی بی زحمت قرار دهید. با ملتی مواجه می شوید که غالبا درامدزایی اش دلالانه بوده سپس درامدهای هنگفت منابع زیرزمینی نیز بر آن افزوده شده.  دیگر نمی توان این جمعیت را به کار جدی و متراکم واداشت. یا لاقل خیلی سخت است. خواهید دید میل به کسب درامد از راههای آسان و سهل تقویت می شود. سوال شما نیز دقیقا در همین بستر قابل ردیابی و پاسخ دهی است. این یک آفت فراگیر ملی است که در مناطق مختلف بروز متفاوت دارد و نوعا در گیلان اینجنین خود را نشان داده است.


تقریبا می توان گفت به جز برخوردهای انتظامی با موضوع کار جدی تحقیقی بروی مساله انجام نشده است اما بعضی از منتقدان دلیل استقبال از موضوع را به فرهنگ حاکم بر گیلان می دانند که با نوع سهل گیری و سهل خواهی و رفاه طلبی همراه است.می توان این فرضیه را پذیرفت؟

بله. این همان بحثی است که عرض کردم با این توضیح که علاوه بر بحث ملی در اینجا یک بحث منطقه ای نیز وجود دارد. می توان پرسید که آیا فرهنگ مسلط گیلان بطور خاص واجد مولفه های رفاه طلبی و سهل خواهی متمایز از سایر مناطق ایران است؟ به نظرم می توان تا حدودی پاسخ مثبت به این قضیه داد. در سالهای گذشته تحقیقاتی در حوزه علوم اجتماعی گیلان انجام شده که مربوط به فرهنگ اشتغال است. در برخی کارهای پیمایشی دانشجویی نیز نمود دارد. مهمتر آنکه داده های تاریخی به شما خواهد گفت که دهقان گیلانی نسبت به سایر مناطق کشور از رفاه بالاتری برخوردار بوده است. مثلا سیاحان دوره قاجار وضع خانواده دهقان را در گیلان نسبتا مساعد روایت می کنند. به گونه ای که سبد خانوار چند نوع غذا را در برمیگیرد. همین داده ها درباره میزان اشتغال و بیکاری زارع گیلانی نیز به ما تصویر می دهد.

ما میدانیم که شغل اصلی و عمده در گیلان کشاورزی است. از طرفی می دانیم که کشاورز گیلانی نه همه ی سال بلکه تنها نیمی از سال را روی زمین زراعی کار می کند. این مربوط به نواقص شیوه سنتی کشت است. باز داده ها به شما می گوید که زارع گیلانی ماههای بسیاری از سال را در قهوه خانه ها می گذراند. در رابطه با سوال شما این مولفه محل تاکید است. یعنی علاوه بر ویژگی فراگیر ملی، ویژگی منطقه ای خاصی نیز در گیلان هست که سهل خواهی را به نمایش می گذارد. بر این مطلب بیافزایید نسل جدید تحصیلکرده را که کار غیر اداری را دون شان خود می داند و غالبا دنبال کار دفتری است. نرخ کار دفتری و استخدام اداری پایین است لذا فرد دانش اموخته یا در حال تحصیل بیکار باقی می ماند. وقتش در پاتوقهای همسالان می گذرد یا جمعهای تفریحی و ورزشی و استادیوم و سفره خانه و نظایرش. نتیجتا بیش از پیش در معرض پدیده هایی مانند توتو قرار می گیرد.


می توان رواج این قبیل پدیده ها را نوعی آسیب اجتماعی و فرار از کار واقعی دانست که مانع توسعه منطقه است؟

توسعه ابعاد چندگانه دارد. من مایلم بطور خاص بر توسعه متوازن تاکید کنم. یعنی توسعه همزمان در چند وجه اقتصادی و سیاسی و فرهنگی.  هرکدام اینها که معطل بماند جامعه به تعبیر کارکردگرایان دچار عدم تعادل می شود.  ما با دو سنخ موانع توسعه مواجهیم که هر کدام ذیلش انواعی دارد . هم موانع توسعه چندگانه داریم و هم موانع با چند سطح. قطعا در سطح کلان این پدیده مشکل ایجاد می کند. البته در یکی از سه عرصه یادشده، یعنی عرصه فرهنگ. اما نباید اجازه بدهیم که این نکته فریبمان دهد و در تاثیر آن بزرگنمایی شود. فرهنگ فقط یکی از سه عرصه است که من نقش آن را انکار نمی کنم اما ضریب تاثیر کمتری به آن می دهم و به نظرم توسعه ملی شدیدا متاثر از تحولات بین المللی و سیاست خارجی است نتیجتا در نمودار موانع توسعه این عنصر را پرررنگتر می دانم.


در بررسی های میدانی خبرنگار گیلان امروز تعداد قابل توجهی از توتوزنان افرادی با گرایشات شدید مذهبی و صاحب مشاغل پردرآمد مشاهده شد. این افراد با مقوله ای که از سوی برخی از علما و نیروی انتظامی غیر مذهبی و عملی مجرمانه معرفی شده را چگونه می توان جمع بست؟

این سوال مهم ودشواری است چرا که ناگزیریم کمی به عرصه جامعه شناسی دین وارد شویم. اجازه بدهید بطور خلاصه یک دستگاه از ماکس وبر برایتان ترسیم کنم تا این کنشگرانی را که محل سوال هستند بهتر درک کنید. یک نمودار را تصور کنید با دو بردار عمودی و افقی. این دو بردار همدیگر را قطع می کنند و چهار منطقه می سازند که می توان مولفه های دینی و ایینی را در آن توضیح داد. بردار بالایی بیانگر عرفان است. و بردار پایینی بیانگر زهد. بردار راست رویکرد آن جهانی دارد و بردار چپ رویکرد این جهانی. حالا شما می توانید در چهار منطقه ای که تشکیل شده مناسک را بچینید. فرقه های متعدد اسلامی در منطقه سوم و به عبارتی ناحیه جنوب شرقی نمودار قرار می گیرند بین دو بردار زهد و رویکرد آن جهانی گری. این جو در زندگی واقعی مدرن بصورت کنشهای اجتماعی گاه ضد و نقیضی خودش را بروز می دهد که به هسته دین چندان مربوط نیست بلکه به امر متعارف و غیرقدسی تعلق دارد. ایمان دینی چهار سطح تجلی دارد شامل باورها، احساسات ، مناسک و اجتماعیات. باورها بعد معرفتی ایمان هستند و احساسات بعد تجربی آن. مناسک بعد عملی ایمان و منظور از اجتماعیات بعد نهادی ایمان است. افرادی که شما را وادار به حیرت و پرسشگری می کنند از بعد نخستین بهره کمتری دارند. بیشتر به ابعاد دوم و سوم تعلق دارند. لذا در عرصه کنش های روزانه از امور متعارف الگوبرداری می کنند. درواقع مرجع تصمیم گیریشان بیش از آنکه منابع معرفتی دین باشد خصایل غریزی انسانی همچون محاسبه گری و منفعت جویی است. اینها با التزام به دو مولفه دوم و سوم به لحاظ دینی خود را راضی نگه می دارند و رضایت درونی کسب می کنند. به نظرم برای داشتن یک تحلیل واقع بینانه و کاملتر از این قشر، باید بر فعالیت اقتصادی و منافع خاص اقتصادی آنها تمرکز کرد. این یک زیربناست و همینطور بستر  مناسبی فراهم میکند برای فهم و درک تناقض مورد اشاره شما.


وضعیت نامناسب اقتصادی در گیلان به ویژه در 10 سال گذشته را تا چه میزان می توان بر افزایش این همه گیری موثر دانست؟

همانطور که پیش از این اشاره کردم مشکلات اقتصادی گیلان زمین بیشتر متاثر از فضای کلی کشور، خاصه سیاست خارجی است. با اینحال خطاست اگر بپنداریم این یک مسیر یک طرفه است. به فهم من شرایط اقتصادی همواره عامل زیربنایی در بازتولید مناسبات هستند. مگر می شود فشارهای سنگین اقتصادی را دید و نادیده گرفت. عامل فرهنگی مذکور در قالب شیوع پدیده توتو، بسیار از این محدودیتها و تنشهای اقتصادی تاثیر می پذیرد و از کانال آن خود را بازتولید می کند.  اینجا دیگر نمی توان در سطح تئوریک باقی ماند. من فکر می کنم وضعیت مردم در سالهای پیشین خیلی سخت و ناراحت کننده بوده است. فرد برای امرار معاش به ابزارهای متنوعی متوسل می شود. به لحاظ جامعه شناختی وقتی اهداف مشروع توسط ابزارهای مشروع در دسترس قرار نگیرد جا برای بسط ابزارهای دیگر فراهم می شود. اینگونه کار واقعی جایش را به شبه کار می دهد.


بعضی از خانواده ها و همچنین مدیران از این موضوع احساس خطر کرده و می گویند ممکن است جوانان یا شهروندان با مناسبات نادرست اجتماعی و اقتصادی مختلف خو گرفته و به نوعی آینده شان تحت تاثیر و حتی بعد از از دست دادن مال تباه شود.از نظر اجتماعی برای کاهش آسیب های احتمالی اجتماعی حاصل از این پدیده چه می توان کرد؟

شما با یک ساختار دولتی عریض و طویل مواجه هستید که دیگر نباید بزرگترش کرد بلکه باید از ابعادش کاست بنابراین گزینه نهادهای دولتی در این خصوص نمی تواند انتخاب درست و کارامدی باشد. از طرفی خطر مورد اشاره شما هم وجود دارد و باید دید آن را. من فکر می کنم سالمترین گزینه برای کاهش صدمات اینچنین تاسیس و فعالیت هرچه بیشتر تشکلهای غیر دولتی یا ان جی او هاست که جامعه مدنی را هم قوام می بخشد. جز این راه دیگری وجود ندارد. باید تاکید کنم که بزرگترین کمک به کاهش آسیب هایی از این دست، بهبود چشم انداز توسعه ملی است که بر مرکزیت توسعه بورژوازی ملی قرار دارد. این خود نیز در گرو ترمیم سیاست خارجی و سپس توسعه متوازن است. باید بر آن اهتمام کرد و امید داشت.